مصرف گرایی از کالا تا اندیشه(2)
مصرف گرایی از کالا تا اندیشه(2)
انتخابات ریاست جمهوری را به صحنه رقابت تئوری پردازی ایرانی تبدیل کنیم
آفای دکتر ما شاهدیم که پس از نامگذاری امسال به اصلاح الگوی مصرف ، رییس جمهور با حضور در دانشگاه از دانشگاهیان میخواهد پرچمدار این حرکت باشند به نظر شما نقش دانشگاه در روند مصرف گرایی کشور چیست؟
ما مشکلمان تولید است. این است که مغزمان تولیدی نیست، احساساتمان تولیدی نیست، روان مان تولیدی نیست. اصلاً ما آدمهای تولید نیستیم. یک آدمهای به شدت مصرفی که دائم در حال مصرف هستیم. من آنم که رستم بود پهلوان. من آنم که مارکس گفت. من آنم که هگل گفت. من آنم که کانت گفت و افتخارات ما در دانشگاه این است که طرف میگوید من نماینده کانت هستم. مثل این که شرکتها مینویسند ما نماینده انحصاری فلان کمپانی هستیم. اینها هم همین گونه هستند. الآن دانشگاهها دقیقاً همان نمایندگی فکری غرب در ایران هستند و شما نمیدانید بچهها در این دانشگاهها چگونه از بین میروند و نابود میشوند ما از اولش اشتباه مسیر را انتخاب کردهایم و الآن خود آموزش عالی بیشترین مصرفگرایی علمی و فکری را در کشور دارد ترویج میدهد.این که دانشگاه شما هشتاد سال، صد سال سابقه دارد ولی هنوز تولید علم نمیتواند بکند. حالا تولید هم که میگویند خیلی خندهآور است. علم شبه مصرفی یعنی ASI میشود نه این که تولید علم برای جامعه. با شاخصهایی که تعیین میکند برای استاد. نمیگوید این استاد نقشش در جامعه ایرانی چیست. مثلاً من الآن هر مقالهای درباره مسائل روز در مطبوعات داشتم همه برای ارتقای ارزشی ندارد. فقط مقاله پژوهشی، کتاب و ISI موثر است.کتاب را 5 نمره میدهند، ISI را هشت نمره، میدهند. ISI هشت نمره است. خوب دانشگاه که مغز و نخبه و قتی مصرفگرا بشود این مصرفگرایی در تمام تار و پود جامعه تنیده شده و پایین میآید. بعد آن موقع استاد موبایل زده میشود. میتوانید تحقیق هم بکنید این اساتید که ISI نویس هستند ماشینهایشان را نگاه کنید و زندگیهایشان را نگاه کنید. خانههایشان را نگاه کنید به شدت مصرف گرا هستند. در زندگیهایشان نمیشود این آدم تولیدی باشد بعد در زندگیاش مصرف گرا باشد.
توی ذهنش مصرفگرا نباشد، تولیدی باشد، اما در عملش مصرفگرا باشد. آدم تولیدی در ذهنش هم تولیدی است. پس اگر یک جایی مثل یزد این همه فقیه تولید میکند این قدر عالم تولید کرده به خاطر اینکه هم در کالایش تولیدی است و کم مصرف است هم درعملش تولیدی و کممصرف است. هر جایی که تولید هست، مصرف کم میشود.
ما مرتب ترجمه میکنیم. آنقدر پشت سر هم ترجمه میکنیم که وقتی برای فکر کردن نداریم . فکر تعطیل است. حتی فکر نمیکنند نه فقط دانشگاه به قول شهید مطهری مجتهدهای ما هم مقلد شده اند. حتی آنها هم دارند مصرف میکنند.
یعنی مصرف زدگی در تمام تار و پود جامعه میآید. هم در ذهن میآید هم در جسم هم در لباس میآید هم در دکوراسیون خانه میآید. مصرفگرایی یک عقلانیت و معرفتشناسی پشت سرش دارد که نه تنها در دانشگاه حتی در حوزه علمیه هم نفوذ دارد. یعنی ما یک آخوند مصرفی تولید میکنیم که در مقابل آخوند مبتکر میایستد. که امام اینها را متحجر میدانستند که با اسلام امریکایی هماهنگ عمل کرده و اسلام ناب را از بین میبرند . نمونهاش آقای مطهری بود که توی چه مخمصههایی افتاد. آخر هم توسط هم اینها ترور شدند. همین سوسیالیسم اسلامی که نهضت آزادی، جنبش مسلمانان مبارز تا فرقان را دربرمیگرفت و تحلیل سوسیالیستی از اسلام داشتند باعث کشته شدن آقای مطهری شدند. جالب اینجاست که شهید مطهری را هم اینها میکوبیدند هم آخوندهای متحجر. آقای مطهری ضربه خور دو طرف بود. اصلاً کدام مسجد میگذاشتند شهید مطهری سخنرانی کند. به غیر از الجواد و هدایت که پایگاه مرحوم طالقانی بود.چرا؟ چون این آدم تولیدی است. آقای مطهری مانند متحجرین سنت را مصرف نمیکرد. هم در دانشگاه تولید میکرد هم در حوزه. اگر حمید عنایت را به عنوان یک شاخص در ایران قبولش کنیم چقدر به مطهری نزدیک بود. آقای حسابی که سرآمد فیزیک بود به ایشان چقدر نزدیک بود. محمدتقی جعفری که یک آدم تولیدی است آنقدر دوباره نزدیک. اینها همه با هم هستند. پس تولیدیها هم با هم جمعاند.
رسانه چه تأثیری در روند مصرفگرایی در حیطههای مختلف دارد و ما باید برای توقف این روند از کجا آغاز کنیم؟
ببینید کل رسانه یعنی ارتباطات. یعنی مدیا و واسطه ارتباطات . موقعی ارتباطاتی در کشور رخ میدهد که آن ارتباطات تابع دانش باشد. این طوری بگویم دانش کشور، برای اینکه بتواند پویا باشد احتیاج به فرهنگ دارد تا در جامعه و دانشگاهها عمومی بشود. فرهنگ، ارتباطات میخواهد. ارتباطات هم رسانهها را به وجود میآورد. پس رسانه بدون سیر قبلیاش که دانش، فرهنگ و ارتباطات میباشد،کور است. به نظر میرسد در جامعه ما به علت قطع شدن ارتباط رسانه با مراحل پیشین ، دچار کوری رسانه ای شدهایم . هم مطبوعات ما کور است هم رادیو و تلویزیون ما کور است. نتیجه آن هم جز ادا و تخریب و مصرفگرایی چیزی نیست. متاسفانه رسانههای مکتوب ما سرشون توی اینترنت هست و اصلاً بلد نیستند تولید کنند. ما در نشستی با سردبیر روزنامه السفیر لبنان بودیم؛ یکی از مشاورین برجسته مطبوعاتی این آقایان دوم خردادی هم در جلسه بود . او گفت ما در ایران 25 روزنامه سیاسی داریم. سردبیر السفیر به وی گفت شما 25 اعلامیه سیاسی و حزبی دارید. گفت نه آقا 25 روزنامه داریم. گفت نه اینها اعلامیه سیاسی است، اعلامیه سیاسی احزابتون را آوردید و روزنامه کردید. پر است از منازعات و فحاشی های بی حاصل.حالا هم این روزنامهها بازتولید اینترنت شدهاند. پس مطبوعات کاملا مصرفی هستند. چون نخواستندهاند دانش و فرهنگ را ببینند. حتی نمیروند دانشگاهها را بازتولید کند. این همه آدم در دانشگاهها، حرفهای نو دارند. بچهها به روز تز فوقلیسانس دفاع میکنند. تز دکتری دفاع میکنند. بسیاری از این تزها ناب و درجه یک هستند. یک خبرنگار اگر بنشیند در دفاعیه این بچهها میتواند صفحه اندیشههای روزنامهها را پر کند. استادهای متخصصی داریم که به روز دانش تولید میکنند اما هیچکس سراغ آنها نمیرود. یک وقت هم که میروند سراغ اساتید دانشگاهها میروند سراغ آدمهای سیاسی خودشان.
رسانههای دیداری و شنیداری ما هم که تابعی از رسانههای مکتوب هستند به این وضعیت بغرنج دچار میشوند. صدا و سیمای ما تولید ندارد. صدا و سیمای ما ویرانگرانه مصرفگرایی را ترویج میکند. به عنوان نمونه همین مرد هزار و دو هزار چهره را ببینید . چرا نقشهای هنجاری جامعه ما تخریب میشوند. دکتر، خلبان و پلیس و اقشاری را میبینند که بهترین نقشهای اجتماع ما را بر عهده دارند. آیا باید با اینها اینطوری رفتار کنیم و احترام بگذاریم. آیا در جامعه پزشک خوب نداریم. چرا نقش های تولیدی جامعهمان را ذبح میکنیم. برره برای چی است جز برای توهین کردن به روستا، اگر برره غیر از همان صمدآقای قبل از انقلاب است که روستاییها را مسخره میکرد به ما بگویید. برنامههای تولیدی صدا و سیما چیست. همانی که از خارج وارد میکند. پزشک دهکده، دکتر مایک میشود الگو برای زنان جامعه ما. آن موقع که اوشین در ایران بازسازی شد، خانم سوزوکی همکلاسی من در دانشگاه تهران بود. میگفت اوشین فحش به ماست. یعنی تمدن شما با فحشا شکل گرفت. با خودفروشی زنانتان و آن موقع ما اوشین را چنان قشنگ تولیدش کردیم که زن ما جای حضرت زهرا (س)اوشین گذاشت. حالا هم داریم همانطور الگوهای جدید میآوریم. پس صدا و سیما جز مصرفگرایی کاری نمیکند. مرحله درجه اولش مصرف میشود. مرحله درجه دومش این میشود که در ایران اصلاً آدم نیست. چون مرد دو هزار چهره این را به شما میگوید که درکشور آدم درست و حسابی نیست. همه اصناف کشور ابلهاند. اکثر سریالهای صدا و سیما دارد ویرانگری میکند یک شخصیت سالم در ایران نگذاشته. نه یک مادر سالم نه یک پدر سالم نه یک فرزند سالم.در حالیکه جامعه ما اینگونه نیست و هزاران الگوی مثبت که قابلیت بازسازی نمایشی هستند در کشور وجود دارد.
آقای دکتر نسبت اقتصاد و فرهنگ عمومی چیست؟ آیا سیاست اقتصادی فرهنگ عمومی را شکل میدهد یا فرهنگ عمومی هست که سیاستهای اقتصادی را شکل میدهد؟
اقتصاد بر روی ثروت میگردد و فرهنگ عمومی هم روی دانش میگردد بدون ثروت فرهنگ عمومی تعطیل است. ما فقر را باعث کفر میدانیم یعنی اقتصاد باعث دین است یا بیدینی. دین در رفاه به وجود میآید. اخلاقیات در رفاه به وجود میآید. کادیکون الفقر کفرا پس معرفتشناسی ما یک چنین سیستمی هست. بارها در دعا داریم که خدایا ما را از فقر نجات بده. چقدر دعا ما داریم برای اینکه فقیر نشویم. پس این کاری که احمدینژاد دارد میکند درست است که روستاها را رسیدگی میکند اگر میخواهید بحرانهای خود ساخته از بین برود بحرانهای سیاسی و فرهنگیتان باید اقتصاد را بر منطق اسلامی درست کنید. فقه اسلامی کلام اسلامی و اخلاق اسلامی این را به ما میگوید. شما اگر سیاستهای اقتصاد را درست کنید، فرهنگ عمومی هم خود به خود درست خواهد شد.
بعضیها معتقدند اصلاح الگوی مصرف پیش نیاز و مقدمه برپایی عدالت است نظر شما چیست؟
درست است. چون عدالت قبل از اینکه یک مفهوم اقتصادی باشد، مفهومی ارزشی، اخلاقی و فردی است. ما اول عدالت فردی را داریم بعد عدالت اجتماعی. یعنی اسلام همه را با هم دیده است هم عدالت اجتماعی را دیده و هم عدالت درونی و فردی یعنی تقوا را دیده است. موقعی که تقوا باشد اسراف نیست اما موقعی که تقوا نباشد اسراف هست. اسلام اول میگوید کولوا بخورید و اشربوا بنوشید بعدی میگوید ولاتسرفوا. پس معنای ما زهد نیست اسلام با فقر و توزیع فقر سوسیالیستی موافق نیست. این تهمتی است که لیبرالها به احمدینژاد میزنند و این غلط است چون احمدینژاد ثروت را در جامعه پخش میکند. دائم میگویند پولها کجا رفته؟ خوب در جامعه توزیع شده توی جیبش که نگذاشته است. هزینه آبادی روستا و شهر شده است. خوب این پخش ثروت که کار عدالت را میکند. روستاها و شهرها را دارد آباد میکند. اگر شما غیر از این میخواهید بکنید به مردم بگویید. اگر میخواهید دوباره مردم را مثل دوره نوسازی و بازسازی له کرد ه و مستضعف کنید، صادفانه و روشن حرف بگویید. میگویند سیبزمینی ندهید در خیابان که آن کشاورز و آن مستضعف هر دو بیچاره شوند. این کارها که توزیع فقر نیست، توزیع ثروت است. کاری که امام علی (ع) هم میکرد با استدلال این آقایان توزیع فقر است. این که شب و نصف شب بلند میشد و خودش میرفت نان پخش میکرد. اینها ناراحتیشان این است که اشراف چیزی گیریشان نیامده. از سهمیههای اضافی برخوردار نشدهاند. آن طلحه و زبیر و بنیامیه که با مولا دشمن شدند هم همین انگیزه ها را داشتند. هم اینها بودند که روزگاری میگفتند علی سوسیالیست خداپرست بود. حالا چه اتفاقی افتاده که آقایان کار امام علی (ع) را توزیع فقر مینامند. چون احمدینژاد دارد همان کار را بازتولید میکند، با آن مخالفت میکنند یا تابع آنچه در لیبرالیسم کلاسیک انگلیسی آمده است، شدهاند که میگفت پول ندهید تا گرسنگی بکشند و کار کنند و ثروت ما سرمایهدار بیشتر شود. همان کسانی که قانون فقر را زمانی در اروپا تصویب کردند که نگران امنیت سرمایهداران بودند.کسانی که الان هم در اوج بحران اقتصادی جهان پول به سرمایهدارها و بانکها میدهند. اما به مردم که گوشه خیابان خوابیده اند و دارند در یخ و سرما میمیرند، هیچ چیزی نمی دهند. اینها توزیع فقر که میگویند منظورشان همین است. از پایگاه سرمایهدارهای نوکیسه دوره خودشان. امثال همین آقای شهرام جزایری که دیدید چگونه مسئولان این مملکت را آلوده کرده بود.
آقای دکتر پیشبینی شما از جامعه چیست؟ به نظر شما جامعه به چه سمتی حرکت میکند؟
جامعه در مرحله ای است که باید تصمیم بگیرد. به نظر من هنوز ایرانیها دارند تحمل میکنند. ایرانیها خیلی آدمهای متفکری هستند. بالاخره باید یکی از دو راه را انتخاب کنند. یکی سرمایهداری جهانی، نوکری و عقلانیت مصرفی یا ایرانیت و عقلانیت تولیدی با یک ساختار قوی. ما نباید بترسیم،س من در کلیت به جامعه آینده امیدوارم. این نسل دارد میآید. آدمهایش را دارد انتخاب میکند. میفهمد هر کس چه کاره است. در دانشگاه در مدارس دارم میبینم. فقط اینها دارند ترمز میشوند. مشکل ما با این ترمزهاست.
کلام آخر
ما یکی از کارهای بزرگی که در انتخابات آینده باید بکنیم این است که انتخابات ریاست جمهوری را به صحنه رقابت تئوریپردازی ایرانی تبدیل کنیم. اگر میخواهیم کار اساسی انجام دهیم باید یک دعوای گفتمانی درست کنیم . نه اینکه یکی بیاید بگوید من گشت ارشاد را جمع میکنم. این خیلی سطحش پائین است. واقعاً یک رئیسجمهور میخواهد گشت نیروی انتظامی را تعطیل کند. این که خیلی شانتاژ عقب افتادهای است. اگر خارجیها این را نگاه کنند خندهشان میگیرد. اوباما میآید در سطح جهان حرف میزند. کلان حرف میزند. نمیآید درباره گشت پلیس حرف بزند. ما باید کاری کنیم که آینده رهاورد تئوریهای بومی شود که هر کس هم سر کار میآید یک بستر تئوریک گفتمانی وجود داشته باشد . انجام این امر هم بر عهده مطبوعات است.