مصرف گرایی از کالا تا اندیشه(1)
مصرف گرایی از کالا تا اندیشه(1)
انتخابات ریاست جمهوری را به صحنه رقابت تئوری پردازی ایرانی تبدیل کنیم
گفتگو با دکتر ابراهیم فیاض، جامعه شناس و استاد دانشگاه امام صادق(ع) که به تازگی کتاب "ایران آینده به سوی الگوی مردم شناختی برای ابرقدرتی ایران" از وی منتشر شده است به عنوان یکی از نظریه پردازان خلاق اجتماعی همواره جالب و شنیدنی است .
گفتگوی زیر حاصل یک نشست طولانی پیرامون علل مصرف گرایی در ایران است. گر چه ابتدای بحث ما از علل رشد مصرف گرایی در دو دهه اخیر آغاز میشود اما برای بررسی آن تا ورود مدرنیته به ایران و برپایی رنسانس در اروپا پیش می رود:
به نظر شما در پیشینه تاریخی نظام اجتماعی ایران ما با این شکل و شیوه از مصرفگرایی مواجه بودهایم ؟
برای بررسی هر پدیده اجتماعی درک الگوی باستانیاش اجتناب ناپذیر است. مصرفگرایی هم به عنوان یک کنش رفتاری و شاخص، مسبوق به معرفتی است که ریشه در باستانشناسی ما دارد.این مصرفگرایی از یک عقلانیتی برخوردار است که به آن مشروعیت میبخشد. یعنی کسی که مصرف میکند نمیگوید که بیشعورم یا بیعقلم. اما یک نوع عقلانیتی در پس رفتار وی وجود دارد که باعث این رفتار میشود. شناخت این عقلانیت جز بررسی ریشههای تاریخی آن راه دیگری ندارد. باید برویم آن عقلانیت که آن را به وجود آورده مطالعه کنیم. به همین دلیل من سه سال قبل در یادداشتی که مجله پگاه حوزه آن را منتشر کرد، به عقلانیت مصرفی اشاره کردم. در آن یادداشت گفته بودم که ما یک عقلانیت داریم که به ما میگوید مصرف کن و آن را توجیه میکند و چارچوبهای عقلانی برای آن درست کرده است.
اگر میخواهیم این را باستانشناسی کنیم باید برگردیم به تاریخ گذشتهمان و اشرافیتی که در ایران بوده است؛ اشرافیتی که همزمان با رنسانس در دوره صفویه شکل میگیرد.این اشرافیت دارای تفاوت ماهوی با اشرافیت قبل از صفویه است.در این دوره از منظر فرهنگی، فکری و معرفتی خودکفایی خود را از دست داده و با یک اشرافیت غربگرا مواجه میشویم که دیگر چیز مهمی تولید نمیکند. نمونهاش خود پادشاه صفویه است. شاه عباس، یعنی اشرافیت مصرفگرایی که الگو خود را در غرب میبیند. برادران شرلی میشوند برادران شاه عباس. از اینجا هست که انگلیسی ها نفوذ میکنند و طی این دورانها تا امروز مشکلات زیادی را برای ما به وجود آورده و نمیگذارند هیچ ساختار صحیحی در ایران شکل بگیرد. مصرف گراترین و غربزدهترین شخص در این دوران، شاه سلطان حسین صفوی است.این شاه سلطان حسین در تاریخ به خاطر همین غربزدگی، اشرافیت و مصرفگراییاش ننگ است.
ما شاهدیم که در اثر همین رفتارها جامعه دچار فروپاشی شد تا جایی که یک آدم بی سروپایی مانند محمود افغان توانست عربده کشان تا اصفهان بیاید و هیچکس هم جلودارش نبود.این امپراتوری در حالی به همین سادگی فروریخت که حتی خود شاه هم باورش نمیشد که این امپراتوری اینقدر از هم فروپاشیده باشد.
متاسفانه نگاه ما به دوره صفویه و اصولا کل تاریخ متاثر از نگاه مستشرقین میباشد که هنوز هم آن را ادامه میدهیم. آنها صفویه را مانند یک کالای زیبای لوکس مانند آنچه گورکانیان در هند بودند معرفی کردهاند. مثل فیلمهای سینمایی که در مورد هند میسازند همه اهل عیش و نوش و خوشگذرانی و شبهای طلایی و این را میخواهند به نسل ما نشان بدهند. جاده ابریشم جاده نوکری ما برای شرق و غرب بود. ؛ نه جاده تولیدی ما .جاده مصرفی ماست اینکه غرب میگوید جاده ابریشم همین است. خود شاه عباس بهترین تجارتی که انجام میداد چی بود ابریشم گیلان که در تاریخ بیان شد. پس کشور ما بر مصرفیگرایی بنا شده بود از زمانی که مدرنیسم آمد از رنسانس به این طرف که برادران شرلی آمدند ما شدیم واسطه نوکری جاده ابریشم. تولید را چه کسی میکرد شرق و از این رد میشد و ما ترانزیت میگرفتیم. همین کاری که امروز دبی انجام میدهد که من در یک مصاحبه گفتم که تمدن دبی یک تمدن ویترینی است.
بله، این روند مصرف گرایی ادامه پیدا میکند، اما چون دولتهای پس از صفویه درگیر جنگ بودند خیلی ثبات پیدا نکردند. جناب نادرشاه و کریم خان زند و آغا محمد خان قاجار چون زیاد درگیر جنگ بودند، ساختار نتوانست خیلی بروز کند.
به عبارتی اینها جهانگیر بودند تا جهاندار؟
بله. از دورهای که ثبات پیدا میکنیم یعنی فتحعلی شاه، یکباره غربگرایی در ایران به شدت خودش را نشان داده و مصرفگرایی شدت مییابد. ایجاد کاخها، حرمسراها و نگارستانها اینها در تاریخ هست که خیلی وحشتناک هم هست. کاخ شاه داریم و کاخهای اطرافیان که الآن ما به عنوان آثار باستانی نگه داشتهایم. اولین کسانی که سوغات غرب را میآورند و مشروطه را به وجود میآورند خود اشراف هستند. اگر متفکری هم بوده از طبقه اعیان و اشراف بوده است نه بیشتر. اشراف هستندکه غرب را وارد ایران میکنند همین شاهزاده ها و آقازادهها یکباره غربگرایی را در ایران به راه میاندازند. آنچه را هم که میآورند چون دارای عمق و اندیشه نبودند یک ظاهری از غرب است معماری درست می کنند، میدان درست میکنند خانههایشان را میسازند. دکوراسیون غربی درست میکنند. اگر اینها را به تصویر بکشند فیلمهای طنزی میشود که تاکنون اینقدر مردم را نخندانده است. یک غربشناسی کاریکاتور وار.
ما به مشروطه که میرسیم دیگر کاملاً غرب زده میشویم . مشروطه چیزی نیست جز بازتولید انگلیسی ایران. حتی اگر آخوندی هم در اینها هست ، آخوندی اشرافی _ انگلیسی مانند محمدعلی یزدی پدر سیدضیاءطباطبایی است که فرزندش خط انگلستان را در ایران و خاورمیانه تا اسرائیل پیگیری میکرد .
بنابراین در این دوره یک ساختار سیاسی وابسته داریم که اقتصاد سیاسی در آن شکل میگیرد. داخل آن میشود اقتصاد مصرفی. الگوی مصرف را هم از غرب میگیرد . یعنی تو اگر میخواهی مدرن و به روز باشی، باید مصرف کنی. آن هم کالای غربی. من مصرف میکنم پس هستم. این مصرف از کالاها و مصنوعاتی مانند پوشاک شروع میشود و تا فکر و اندیشه پیشروی میکند.
نقش نفت و اقتصاد نفتی از این دوره به بعد چه تأثیری در روند مصرفگرایی در کشور داشت؟
از دوره ناصرالدین شاه اکتشاف نفت در ا یران آغاز میشود. با نفتی شدن اقتصاد کشور بر روند مصرفی گرایی افزوده میشود. نفت را میبرند و پولش به ایران بازگشته و مصرف میشود. چه کسی نفت را استخراج و تولید میکند، خود غربیها. یعنی تولید نفت هم دست ما نیست. پولش را فقط به ما میدهند تا ما خرج بکنیم. از عهد ناصرالدین شاه به این طرف یک دولت کاملا مصرفی در ایران درست میشود که همه سردمدارانش غربزدهاند. شاهزاده ها و چهار تا روشنفکر که من آنها را روشنفکر نمیدانم .چون معتقدم ما در ایران روشنفکر نداریم. روشنفکر در غرب کسی است که یک مکتب درست میکند و از این دریچه وارد نقد اجتماعی میشود. . بله روشنفکر ما شیخ انصاری است که یک تحول عظیم در اصول فقهی و فقه به وجود میآورد و یک راه جدید باز میکند. بعدها هم که کسانی چون میرزا حسن آشتیانی و دیگران که میخواهند یک تحول اساسی در ساختار سیاسی ایجاد کنند ؛ همین اشرافیت، همین شاهزادهها، سفارت انگلیس و آدمهای خودفروخته که نمایندگی فکری و منبر غرب را در دست دارند وارد میشوند و مشروطه را به وجود میآورند تا آن نهضت اصیل و اصلی فقهی و فلسفه سیاسی ما را از بین ببرند و آخرش هم میشود رضاشاه.
تحلیل شما از دوره نوسازی محمد رضا پهلوی و تاثیر آن بر مصرف گرایی چیست؟
هر چی به نام مدرنیسم نوسازی و پیشرفت مطرح بوده یعنی بازسازی فرهنگ مصرفگرایی در ایران .برای همین است که ما هر چه جلوتر آمدیم مصرفگرایی تشدید شد. در پی انقلاب شاه و مردم همه مردم مصرفی شدند. روستاییها دیگر گندم تولید نکردند. روستا به محفلی برای فحشا و خوشگذرانی تبدیل میشود. به همین علت است که امام وقتی می خواهد با اصلاحات ارضی مخالفت کند به شاه میگوید تو میخواهی فرهنگ استعماری و غیرتولیدی و مصرفی را تا عمق روستاها ببری. یعنی اگر بازسازی و نوسازی توسط شما صورت میگیرد نه برای اینکه تولید افزایش پیدا کند بلکه میخواهی مصرف را بالا ببری. از این دوره است که روستایی ما هم غربگرا میشود. تمام افتخار هویدا این بود که ما به مردم پیکان دادیم. و با شعار هر ایرانی یک پیکان این آقا، ترافیک تهران از همان زمان شاه نقل محافل و روزنامهها میشود.
انقلاب اسلامی چه تأثیری را در روند مصرفگرایی کشور داشت؟
بلافاصله بعد از انقلاب مردم به تولید روی آوردند. مردم حتی رفتند در کنار روستاییان به درو پرداختند. اما مسئولان ما غربگرا بودند. غربگرای شرقگرا، ذهن همه آقایان از روحانی تا دکتر و مهندس را سوسیالیسم پر کرده بود. غیر از روحانیت سنتی قم و تهران که فقیه بودند هر بحثی که مطرح میشود، اسلام نیست، سوسیالیسم است.مدعیان هرکس را صرف پولداری اذیت میکردند. تمام همت دولت این بود که سرمایهدارهای سنتی بازار را له کند.
در صورتی که نهاد بازار همراه و حامی انقلاب بود!
بله . شما برای بررسی وضعیت آن دوران از آقای میرمحمد صادقی و عسگر اولادی بپرسید. همین آقای میر محمدصادقی بود که آن سال 13میلیونتومان داد تا با اجاره هواپیما امام به ایران بیاید؛ برای فعالیتهای اقتصادی اش تحت بیشترین فشارها قرار گرفت .کسانی که چرخ انقلاب را با پولهایشان می چرخاندند،حالا گرفتار این آقایان شده بودند. غربگرای شرقگرا یعنی یک غربگرایی که در بطنش سوسیالیسم است ولی عملاً غربگرایی است. یک دفعه میآیند یک سوسیالیسم دهشتناک را به نام سوسیالیسم اسلامی اجرا میکنند و تا همین اواخر هم میگفتند ما سوسیال دمکرات هستیم . اینها یک سری آدم بیسواد بودند که اگر از آنها بپرسید سوسیالیسم چیست و مبدأ آن در کجاست؟ در گذشته و حال چه میگفته؟هیچ جوابی ندارند.پس انقلاب هم متأسفانه همینطوری مصادره شد و باز تولید، تولید انجام نشد. مردم بدبخت این وسط سرگردان ماندند و جریانات سیاسی تا پایان جنگ به منازعات و زد و خوردهای سیاسی و ایدئولوژیک مشغول شدند.
پس از جنگ با پیدایی شکست سیاستهای شرق گرایانه آقایان و از بین رفتن ساختارهای تولید و بازار از یک سو و فروپاشی شوروی از سوی دیگر . نرخ بازار برگشت و آقایان یکباره لیبرال شدند ، همان آقایان سوپرسوسیالیست که با همه درگیر می شدند و تمام حرفشان مالکیت دولتی و مالکیت عمومی بود ، یکباره طرفدار مالکیت خصوصی و مکانیزم بازار آزاد شدند. یعنی باز هم مصرف فکری جدید .
یک نوع عقلانیت مصرفی در دولت پس از جنگ به وجود آمد که فقط مصرف و مصرف را پیگیری می کرد .مصرف فکری هم دوباره در دانشگاهها آغاز شد. با این روش بازار سنتی ما را شکستند چون اینها تنها توانستند واردات را بگیرند. بروید ببینید آن سالها چه چیزی وارد شده است، مواد لوکس و مصرفی از لوازم آرایش گرفته تا تنقلات. تمام کالاهای مصرفی وارد کردند. اگر کارخانهای هم بنا شد، در راستای همین مصرفگرایی بود. تولید کالاهایی مانند پفک، چیپس و فرش ماشینی به یکباره افزایش یافت.
ما بعد از جنگ شاهد شکلگیری یک طبقه نئوبورژوازی هستیم به نظر شما این جریان الآن در چه وضعیتی است چه تعامل با دولت و کلان سرمایهداران دارد؟
خوب اینها همین کار را می خواستند بکنند. بازار سنتی را می خواستند تعطیل کنند تا بازار جمهوری به وجود می آید. اینها می خواستند بازار سنتی را نابود کنند. همان ساختار بازار سنتی که تمام انقلاب را گرداند. معنایش این بود که ما باید به سرمایهداری جهانی وابسته شویم. نمایندهاش چه کسی باشند همین آقایان که رد پایشان را در قرارداد ترکسل، خرید ایرباسهای از کارافتاده، هواپیمای سوپرلوکس پادشاه برونئی میبینید. قشر نئوجدید رانتخوار و ویژهخوار. کشور را با یک سیتم عقبماندهتر به دوره شاهنشاهی برگردادند، ،همان جور که شاه هواپیمای سلطنتی میخرید اینها برای خودشان خریدند. ته دوم خرداد بازگشت به فرهنگ شاهنشاهی بود. مخصوصاً فرهنگ مصرفیاش. برای همین شاهنشاهیها خیلیهایشان برگشتند وضعیت جوری شد که خیلی از دوم خردادیهای مسلمان از اینها فاصله گرفتند. چون دیدند دوباره دارد سیستم شاهنشاهی به وجود میآید.
اولش شوراها بود که مردم اصلاً شرکت نکردند. همین اینها آمدند گفتند همه بیایند شرکت کنند شاهنشاهیها آمدند، مارکسیستها آمدند گفتند شورای شهر همه باید بیایند. هیچکس نیامد سر صندوق رأی، مردم نیامدند. مردم پهلوی دیدهاند، قاجار دیدهاند نمی خواهند قاجار را باز تولید کنند. بگوید من نوکر انگلیسم، من نوکر فرانسه و روسیهام. این ساختار آخرش همین است که تا اینها شکست خوردند، رفتند اروپا و امریکا . برگشتند به خواستگاهشان. در مشروطه هم همین اتفاق افتاد؛ فتحعلی آخوندزاده، تقیزاده، کاظم زاده ایرانشهر ، جمالزاده همه در غرب مردند.
به دولت نهم و شخص احمدینژاد می رسیم که یک بازگشتی هست به سالهای 60 و 61 .
نه بازگشت نیست.
یک بازتولید؟
نه من هر دوی اینها را قبول ندارم. به نظر من احمدینژاد بازگشت کرد به همان ایرانیت خودمان. او سعی کرد ایرانیت را در تمام عرصههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگ باز تولید کند. البته یک مشکلی هنوز وجود دارد که ما نتوانستهایم در تئوری هم این بازتولید را انجام دهیم و هر کاری که صورت گرفته در عرصه عمل بوده است. در عمل ایشان با حضور در تمام استانها نشان داد که دولت در مرکز نمینشیند، پایتخت شاهنشاهی نیست، مصرفگرا نیست، اشراف نیست، دولت مردمی در کنار مردم روستا و شهر تلاش میسکند. احمدینژاد یک تنه رفته میدان، لخت آن وسط تنها و کسی نیست که با نظریهپردازی او را کمک کند و جریانهای فکری علیه آن دارند کار میکنند متهمش کردند به پوپولیسم. خوب اگر پوپولیسم مردمگرایی است، انقلاب اسلامی هم پوپولیستی است. چون امام هم همهاش گفت شما مردم در صحنه باشید، شما مردم تعیین کننده اید. واقعاً ما اگر این سیستم ولایت فقیه را نداشتیم دوباره جامعه ما برمیگشت به استبداد غربگرای دوره بنیصدر و دوره بازسازی پس از جنگ هم دوباره تکرار میشد. یک استبداد شاهنشاهی، غربگرا که فقط مصرفگرایی را در کشور ترویج میکرد. برای همین است که شما میبینید با آن مخالفت میشود و یک عدهای میخواهند ولایت فقیه را محدود کنند. شورای افتا به نظر من برای محدودیت ولایت فقیه است، با بودن مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت ما دیگر نیازی به شورای افتا نداریم. تمام ساختار دقیق و کامل است، اما در جای دیگری دارد کوبیده میشود. اگر آقایی میگوید حکم حکومتی را قبول ندارم به یک معنا اینها ولایت فقیه را قبول ندارند ؛ چون امام در تمام عمرش کار را با همین حکم حکومتی راه انداخت. تشخیص مصلحت برای این ایجاد شد که منافع مردم حفظ بشود. مصلحت مردم در نظر گرفته شود حالا اینها میخواهند اشرافیت را بیاورند و با محدود کردن حکم حکومتی ولایت فقیه دوباره مردم را فقیر کنند. دوباره میخواهند مردم را برگردانند به همان بدبختی که در زمان شاه داشتند.