نوروز و نیاز امروز در گفتگو با دکتر ابراهیم فیاض
نوروز و نیاز امروز در گفتگو با دکتر ابراهیم فیاض
دکتر ابراهیم فیاض، عضو هیئت علمی گروه مردم شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است. ایشان علاوه بر دانشگاه تهران، در مراکز دیگری همچون دانشگاه امام صادق علیه السلام نیز به تدریس می پردازند.
پرهیز از کلی گویی و استناد به واقیعت های جامعه امروز ایرانی از ویژگی های اصلی دکتر فیاض در تحلیل مسائل فرهنگی و اجتماعی است. ضمن اینکه لحن شیرین و نکته سنجی وی، بیان ایشان را از دیگر اساتید دانشکده علوم اجتماعی متمایز ساخته است. البته باید به این نکات، به بی پروایی استاد، در بیان حقایق نیز اشاره کرد. مسئله ای که باعث شد قسمت عمده ای از این مصاحبه به مرحله انتشار نرسد و در ذهن مصاحبه کننده باقی بماند!
لطفا در ابتدای بحث به تعریف عید نوروز و جایگاه آن در فرهنگ جامعه ایرانی بپردازید .
عید، همان طور که از معنی آن بر می آید به معنی بازگشت است و اعیاد یا بازگشت هایی که از آنها بحث میکنیم، یعنی زمان هایی که منقطع می شود و زمان، بجای آنکه به صورت خطی در بیاید به صورت دوری در می آید . زمان، در واقعیت به صورت خطی جلو می رود. مثلا کره زمین به دور خورشید به صورت متوالی می چرخد، منظومه شمسی و کهکشان راه شیری در حال حرکت است و همه در یک مسیر و در یک خط به پیش می روند. اما ما در زندگی احساس خط نمی کنیم، بلکه زندگی را به صورت دوری در می آوریم و مثلا می گوییم فلانی 80 سال عمر کرد . 80 سال یک خط است، یک طول زمانی است که در آن حرکت می کنیم، انسان این خط را با قرار دادن چیزی منقطع کننده به دوری تبدیل می کند . علت آن این است که در تسلسل و در حالت خطی زندگی به شدت بی معنا می شود و چون انسان این بی معنایی را نمی خواهد داشته باشد، آن را منقطع و دایره ای می کند تا با معنا شود . شما فکر کنید مثلا ما هیچ وقت نمی گوییم مسجدی که در آن نماز می خوانیم چقدر حرکت کرده است، خیال می کنیم یک جا است . با اینکه صدها هزار کیلومتر ما در فضا حرکت کرده ایم اما 100 سال است که می گوییم مسجد همان جایی که بوده هست . نه ما عوض شده ایم و نه او ، و فقط روز طلوع و غروب کرده است . به همین صورت ما دوری اش می کنیم . که اگر کمی فکر کنیم منظور را متوجه می شوید . و حالا ما برای دوری کردن عمر و زمان از گردش زمین به دور خورشید و گردش ماه به دور زمین استفاده کرده و سال و ماه شمسی و قمری را به وجود می آوریم .
خلاصه اینکه اولین چیزی که مردم شناسان گفته اند این است که اگر این «انقطاع» را نداشته باشیم و تسلسل به وجود بیاید، بی معنایی خواهیم داشت. به عنوان مثال تعابیری از قبیل «تا بوده همین بوده » و یا « هرجا بروی آسمان همین رنگ است » یعنی این است که خودت را خسته نکن، نمی شود چیزی را تغییر داد؛ که این موجب یاس و بی معنایی می شود. بر این اساس، این بحث خیلی جدی است ؛ تا زمانی که انقطاع نباشد بی معنایی به وجود می آید .
مسئله نوروز هم بر همین اساس است . نوروز یعنی روز نو ؛ که دیگر روز قدیمی نیست و بنابراین، در زمان انقطاع تاریخی به وجود می آورد و این انقطاع، زندگی را از حالت بی معنایی در آورده و به آن جهت می دهد، و ما آن را با معنویت؛ که به معنای قصد ها است، همراه کرده ایم .
حال، نکته اینجا است که، هرچه ما انقطاع ها را در زندگی بیشتر کنیم، بهتر است. چرا که زندگی معنادارتر می شود. مثلا سال پیامبر اعظم (ص) یا سال امام علی (ع ) و ... درست می کنیم. یعنی زمان را منقطع و معنادار می سازیم . و این یکی از کارهای ماست، برای آنکه زندگی را معنادار تر کنیم و جامعه را از بحران های روحی و روانی و عدم انسجام در بیاوریم.
دیروز دیدم یک ماشین عروس در حال حرکت است و مردم بدون اینکه بدانند چه کسی است، برایش بوق می زنند؛ چون باعث شادی آنها می شود . حتی اگر صدا و سیما بیاید یکی از کلیپ های تلویزیونی را به نمایش ماشین های عروس در خیابان بگذارد، باعث ایجاد شادی و شعف در مردم می شود. به این دلیل است که زمان ازدواج، یکی از انقطاع های معنادار در زندگی مردم است. همچنین، مردم عروسی خود را در مناسبت هایی مثل ولادت پیامبر و ائمه دیگر قرار می دهند که می خواهند انقطاع زمانی زندگی خود را با انقطاع زمانی مبارکی یکی بکنند. که الان به علت کثرت این موضوع و اینکه نمی توانند تالار رزرو کنند. مناسبت ها را هفته ای کرده اند که مثلا هفته ولادت پیامبر(ص) را برای ازدواج مشخص می کنند.
در فرهنگ ایرانی جشن های زیادی وجود داشته است از قبیل مهرگان ، سده و ... اما همه آنها باقی نمانده اند ولی نوروز باقی مانده است . چه عوامل و فاکتورهایی در نوروز موجب شده که این جشن، همچنان در جامعه ما حضور داشته باشد ؟
زبان پهلوی هم نمانده است. بعد از آن زبان دری و بعد زبان فارسی امروزی آمده است. هیچ چیزی نمی تواند جلوی آن را بگیرد. برخی که سنت گرا هستند، خیال می کنند که نخبگان می توانند جلوی تغیرات را بگیرند، در حالی که در اشتباه هستند؛ زیرا زندگی برای مردم اصل است، و هرچیزی که با زندگی آنها بسازد قبول دارند، و چیزی که متناسب با آن نباشد، به دور می اندازند. نوروز کارکرد اجتماعی داشت، و انقطاع زمانی به وجود می آورد، و موجب تغییر سال می شد . نوروز اول سال شمسی است که مشکل سال قمری را که هر سال 10 روز به عقب می رود و در طول فصل ها در گردش است را ندارد و در ابتدای بهار هم واقع می شود. این مسئله، نه تنها در قدیم که در جامعه مدرن هم کارکردهایش را حفظ نمود و لذا باقی ماند. از طرفی، دیگر کارکردهای گذشته که به جمشید و غیره ارتباط پیدا می کرد را ندارد و فقط به صورت قصه پردازی و خوش گذرانی گفته می شود؛ از طرفی دیگر، در جامعه ایران که رنگ و بوی اسلامی به خود گرفته، می بینیم که بر سر سفره، قرآن می گذارند و به قرآن خواندن و حافظ خوانی و تبرک جستن می پردازند. ضمن اینکه دعاهایی که خوانده می شود، دعاهایی عرفانی است و نشان دهنده تحولی زبانی است که با عرفان مخلوط شده است.
رابطه میان عید نوروز با اسلام چگونه است و اسلام در باقی ماندن عید در جامعه ایرانی چه نقشی را ایفا کرده است؟
اگر در چیزی فساد و یا ضرری نباشد، اسلام آن را می پذیرد و حتی درمورد نوروز هم؛ در کشور ما رنگ و بوی اسلامی گرفته است و برای آن دعاهایی بوجود آمده است. اما در جاهای دیگر اینگونه نیست، مثلا همین نوروز برای تاجیکستان و آذربایجان و حتی ارامنه هم وجود دارد و به عنوان هویت ملی است. از کرد های سنی گرفته تا کرد های سوریه و عراق هم نوروز می گیرندو برایشان، بخشی از هویت سنتی آنهاست. الان گفته می شود تا 800 میلیون نفر، نوروز را جشن می گیرند، و در سازمان ملل متحد، عید نوروز یک عید جهانی قلمداد شده است که آثار فرهنگی جهانی دارد. اینها نشان دهنده این است که عید نوروز هویتی است که به حوزه فرهنگی خاصی ارتباط پیدا می کند و در این حوزه، کارکرد های اجتماعی خود را دارد. عید نوروز برای دید و بازدید، نوعی ارتباط با طبیعت و استفاده از سبزه و ماهی و ... است. نوروز برای مسافرت رفتن است، مثلا پارسال عید نوروز در شیراز دیدم که مردم در ورودی شهر و بیابان ها خوابیده اند، حالا چه کسی به آنها گفته است که خانه نرم و گرم خود را رها کنند و بیایند توی بیابان ها بخوابند. این مسئله به این خاطر است که مردم برای نوروز، کارکرد مسافرت را تعریف نموده اند. ولی کسی عروسی اش را در روز های اول عید نمی گیرد و اگر این کار را بکند مورد تمسخر قرار می گیرد، در حالی که در ولادت پیامبر (ص) و جشن های دیگر ازدواج می کنند. یا اینکه مردم در ماه رمضان و یا ماه صفر که چند ولادت در آن است، عروسی نمی کنند. چون این مسائل برای مردم تعریف شده است.
این تعریف چگونه صورت گرفته است؟ و نقش فرهنگسازان و رسانه ها در ارائه این تعاریف به چه صورت است؟
تعریف کارکردی است. یعنی هر چه در جامعه، سازمان های اجتماعی و یا رفتارهای اجتماعی کارکرد داشته باشد، می ماند و بازتولید می شود. عید نوروز فقط برای تفریح و دید وبازدید و ... است . اما برای عروسی نیست. و یا کسی در روز عید، روزه نمی گیرد، چرا که همان کسی که گفته است این دعا ها را بخوانید، گفته است که روزه هم بگیرید. پس هرچیزی را در سر جای خودش قرار بدهیم. در محرم دخالت می کنیم و می گوییم در مراسم ها، فساد می کنند. عروسی همیشه با هلهله و شادی همراه بوده است، و حالا ما به جای اینکه به مردم راه حل بدهیم و بگوییم چگونه عزاداری کنند و یا چگونه به شادی بپردازند، فقط آنها را از انجام کار نهی می کنیم. یعنی می خواهیم چیزی را که کارکرد دارد، از بین ببریم و حذف کنیم، به جای آنکه آن را اصلاح کنیم؛ و این کژکارکردی را بوجود می آورد. هر کاری که در این زمینه کرده ایم، ضربه اش را خورده ایم، چرا که چیزی که با آن سرو کله می زنیم سنگ است، و اگر با سر به آن ضربه بزنیم، سر خودمان می شکند. مثلا کاری که ما می توانیم در نوروز انجام دهیم این است که در نوروز محل هایی برای اقامت مردم درست کنیم که از هم فاصله داشته باشد تا مشکلی پیش نیاید. ما می توانیم به مردم بگوییم گناه نکنند، و یا بر روی منابر بگوییم که چگونه عمل کنند که مرتکب گناه نشوند، به جای آنکه آنها را از انجام کار نهی کنیم. مشکل ما این است که جاهایی که فرهنگ سازی کنند، نداریم. چند وقت پیش رفتم بزرگراه آفریقا، بین یک مسجد تا مسجد دیگر، سه تا چهار کیلومتر فاصله بود . وقتی ما در چنین جایی مسجد نداشته باشیم، چگونه می خواهیم فرهنگ سازی بکنیم. خیلی از مردم هستند که به مسائل آشنا نیستند. ما باید به مردم، درست عمل کردن و فساد نکردن را یاد بدهیم؛ نه اینکه صورت مسئله را پاک کنیم . به عنوان مثال؛ رفتن به سیزده به در، یکی از مسائلی است که دیگر شکل قدیم خود را ندارد. یعنی؛ عقلانیت امروز نمی گذارد که دیگر اعتقادات و خرافات قبلی وجود داشته باشد. دیگر سیزده به در، روزی است که اقوام دور هم در طبیعت جمع می شوند، و هر کسی غذا می آورد و وسط می گذارد، و سفره ای رنگین پر از غذا های متنوع شکل می گیرد، و همه با هم می خورند. اما متاسفانه کم کم این مسئله دارد از بین می رود، دیگر اقوام دور هم جمع نمی شوند؛ مردم به طبیعت می روند و در میان غریبه ها می نشینند و با آنها ارتباط بر قرار می کنند. ما می توانیم این مسئله را اصلاح و فرهنگ سازی کنیم.
در رابطه ی میان فرهنگ سنتی ایرانی و فرهنگ دینی اسلام به نظر می رسد که جلوتر از متفکران ونخبگان جامعه، خود مردم هر چیزی را در جای خود قرار می دهند. به عنوان مثال در چند سال گذشته که محرم با عید نوروز همزمان شده بود، در حالی که نخبگان به دنبال راهی میان این دو مناسبت بودند، اما مردم خود به زیبایی هر دوی اینها را در کنار هم برپا نمودند ...
این مسئله را در زمان شاه عباس و ناصر الدین شاه هم داشته ایم، و چون هر دوی اینها دارای کارکرد هستند مردم خود آن را درست می کنند. یعنی دین وقتی وارد فرهنگ می شود و کارکرد پیدا می کند، باقی می ماند. مانند عزاداری برای امام حسین (ع) که موجب همبستگی عمومی، همبستگی محله ای، و یک نوع رابطه عاطفی میان مردم و امام می شود. آثاری که مردم می بینند، نذر می کنند و حاجت می گیرند، این مسئله را به وجود می آورد. در ایام محرم، یک جایی ما را دعوت کردند برای مراسم عزاداری، آنجا آدم هایی با چه وضع ظاهری و نوع لباسی حضور داشتند که می آمدند و دعا می خواندند و آش هم می زدند و در صف می ایستادند تا آش ببرند. حتی الان، سنی ها هم می آیند و آش می گیرند و برخی از سنی هایی که به تهران می آیند کم کم شیعه می شوند. چون کارکردها را مشاهده می کنند.
کاری که ما می توانیم بکنیم این است که به مردم کمک کنیم تا فرهنگ درست را بازتولید کنند. کارکردی که مساجد و حسینیه ها در ایام نوروز دارند بسیار عالی است. اینها بزرگترین سرویس دهندگان بین راهی هستند. حالا فکر کنید که در کنار مساجد مسافرخانه هم بزنیم، و با قیمت پایین در اختیار مردم قرار دهیم. افراد می توانند در کنار مسجد، هم در نماز شرکت کنند، و هم جای مناسب و مطمئن برای استراحت و اقامت داشته باشند، و هم از امکانات مساجد مثل سرویس های بهداشتی استفاده کنند و چقدر هم مردم در این ایام به این مساجد کمک می کنند و این نشان دهنده این است که از این امکانات بوجود آمده راضی هستند.
جالب است که در فرهنگ ما از میان اعیاد مختلف مانند تیرگان، مهرگان، سده و غیره، دو عید نوروز و یلدا در فرهنگ امروز ما باقی مانده اند؛ دو عیدی که هر دو در ارتباط با زمان طبیعی است؛ یکی آغاز گرم شدن هواست و دومی آغاز سرد شدن هوا، و هر دو این اعیاد هم عناصر مشترکی از قبیل دید و بازدید و در کنار خانواده لحظاتی را گذراندن را دارند. انگار قرار است این انقطاع زمانی را برای هر شش ماه تکرار کنیم.
بله، اینها باقی ماندند، چون دارای کارکرد در جامعه هستند. مردم شب یلدا به دور هم جمع می شوند و جالب است که به هم تبریک می گویند، در حالی که شب یلدا تبریک ندارد، فردی به من "یلداکم الله" می گوید، که این بازتولید زبانی این شب در فرهنگ مردم است. دیگر شب یلدا را کسی شبی نمی داند، که نور بر تاریکی غلبه کرد و یا خدا بر شیطان پیروز گردید. بلکه این شب را شبی می دانند که خانواده و اقوام به دور هم جمع می شوند.
اگر ایامی مانند یلدا و نوروز نبود جامعه ی ما به طور وحشتناکی نابود می شد. سنی، شیعه، ترک، کرد و لر همه نوروز را جشن می گیرند و نوروز در هند، و حتی تا شمال چین هم جدی است و به عیدی جهانی تبدیل می شود، و این علاوه بر این که بسط فرهنگ ایرانی در منطقه و جهان است، نشان دهنده آن است که نوروز در دنیای امروز دارای کارکرد های بسیاری است. و زمان آن هم نیز برای کل جهان معنادار است چرا که سبز شدن دوباره طبیعت است.
در پایان اگر نکته ای وجود داشته، که مغفول مانده، بیان بفرمایید.
در پایان، فقط می خواهم یک نکته ای را بگویم. ما در همسایگی خود در شیراز فردی را داریم، که از آن حاجی بازاری های متمکن است، که چندین آپارتمان و مال و اموال زیادی دارد. تقریبا مناسبتی از ولادت ها و یا شهادت های ائمه نیست که این حاجی، مراسم برگزار نکند و غذا ندهد، ولی چهارشنبه سوری که می شود، اولین کسی که بلند می شود و ترقه می خرد، و شروع به ترقه انداختن می کند همین حاجی است؛ و چون خود او در وسط قرار دارد، بین دخترها و پسرهای جوان بزرگی ایجاد می کند و دیگر آنها کارهای سبک انجام نمی دهند. یعنی همان کسی که در محرم و صفر بیشترین مراسم را دارد، چهارشنبه سوری را هم برگزار می کند. این فرد خیلی بیشتر از دانشگاه و نهاد های دیگر فرهنگ سازی می کند. یعنی همین آدم به بهترین شکل در جامعه، معنا تولید می کند، و در محیط خود هویت بخشی می کند، و اصلا سهمی که در ساختن فرهنگ دارد، بسیار بیشتر از ما در دانشگاه است. و من فکر می کنم ثوابش خیلی بیشتر از کسانی چون ما است که فقط مطالعه می کنیم و حرف می زنیم. بنابر این ما فقط می توانیم به مردم کمک کنیم و نه بیشتر، و اگر جایی به خطا رفتند آنها را راهنمایی کنیم و به آنها بگوییم. نه اینکه جلوی کارشان را بگیریم.
منبع: سایت کانون اندیشه جوان