دین و اسطوره و نو آوری
دین و اسطوره و نو آوری
1. دین و اسطوره دو عنصر متضاد، ولی متعامل در طول تاریخ انسانی بوده اند. دین در جوامع انسانی به معنا بخشی و قصد آفرینی مشغول بوده است و اسطوره ها این معنا بخشی را صورت بندی و صورت بخشی میکنند و گاهی این صورت بخشی سبب تحریف معنای دینی میشود که انحراف از همین جا شروع میشود.
2. دین ها در طول تاریخ زندگی انسانی، اسطوره آفرین بوده اند، یعنی معنا بخشی و قصد آفرینی دین، تخیل انسانی را بر انگیخت و تخیل انسانی صورت بندی معنای آفریده شده توسط دین را به عهده میگرفت و این معانی در جامعه صورت ساختاری به خود می گرفت و در جامعه جاری می گشت و فعالیت های زندگی انسان را تحت الشعاع و زیر نفوذ قرار می داد.
3. اگر یک جامعه دارای حیات فرهنگی طولانی شود و معنا بخشی جدیدی رخ ندهد، اینجاست که اسطوره ها جای دین را می گیرند و تخیل انسانی که از یک طرف دیگر به غرایز انسانی و به گونه خاص غریزه حسی مربوط و مرتبط است، به گونه ای صورت های معنایی آن دین را شکل می دهد که صورت های معنایی دین در جهت ارضای انحرافی و افراطی غرایز جنسی و انسانی انسان به کار رود. (در قرآن بارها آمده است که آیا خدا امر به فحشاء کرده است!)
4. اسطوره ها در چنین وضعی جای دین را میگیرند و دین گونه می شوند و این در اوج تمدن ها رخ می دهد که فساد نیز با آن همراه میشود و انسان از نظر تخیل و ارضای جنسی بی مرز میشود و در حال تصویر سازی متنوع و گسترده در زندگی خود می شود که این صورت ها در معماری و هنر و صنعت و شهر اوج می گیرد و اینجاست که صورت بر معنا پیشی می گیرد و جامعه دچار تصلب معنایی میشود که هیچ گونه تحمل تغییر معنایی ندارد. پس دچار فرآیند دورانی می شود که خود این بی معنایی را تشدید میکند.
5. در چنین وضعی ادیان جدیدی به صحنه حضور می آیند و با اسطوره ها درگیر می شوند تازه خود این ادیان متهم می شوند که اساطیر الاولین را ترسیم میکند، چون فضای جامعه اساطیر است و صورت جای معنا نشسته و تکرار می شود و بی معنایی بر جامعه حاکم است و دین جدید نظام معنایی جدیدی را مطرح میکند که این نظام معنایی با نظام معنایی تصلب یافته و بی معنا شده آن جامعه درگیر میشود و اینجاست که جنگ دین و اسطوره رخ می دهد.
6. دین جدید نظام معنایی خود را با صورت های جدید در جامعه مطرح و طرح می کند، که این صورت های جدید توسط پیامبران و رهبران اصلی دین مطرح می شوند و نقش کلیدی زبان در این صورت بندی جدید بسیار مهم می باشد (ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم) یعنی صورت های موجود در یک زبان در صورت بندی دین در یک جامعه نقش کلیدی بازی میکند.
7. صورت بندی زبانی در دین سبب انتقال صورت بندی اساطیری را قبلی به دوران جدید میشود و از اینجاست که انحراف دین جدید شروع میشود و انحرافات و التقاط رخ می دهد و بازسازی دین بر اساس گذشته توسط افرادی رخ می دهد که اشرافیت حاکم بر دوران قبلی بودند. پس فرهنگ گذشته به سوی آینده می آید و دین را منحرف میکند.
8. اشرافیت قدیمی و دیندار جدید این عمل را با کار کرد جدیدی انجام می دهند تا بتوانند در قالب دین جدید دارای قدرت بیشتر برای ارضای غرایز انسانی خود در قالب جدیدی در دین جدید انجام دهند و اگر این فرآیند رخ دهد باعث میشود که دین سبب قدرتمندی بیشتر این اشراف در ارضای قدرتمندی خود شود و این قدرت حتی از زمان قبل بیشتر میشود. پس این صورت بندی جدید سبب قدرت بیشتر اشراف در دوران جدید میشود که خود سبب انحراف بیشتر دین میشود. (آنچه در بازگشت صورتهای قبیلگی دین در اسلام توسط بنی امیه صورت گرفت).
9. مصلحین دینی در این وضعیت به انقلاب و اصلاح برای صورت های جدید انحرافی دین به قیام میپردازند و این قیام توسط قدرتمندان قدیمی و به گونه جدید حاکم، به خشونت کشانده میشود که خود این اصلاحات دینی تاریخ تحولات دین جدید را شکل خواهد داد. پس برای صورت بندی دین جدید احتیاج به انسان هایی هست که این صورت های جدید را در جامعه شکل می دهند و دین در این صورت بندی ها دچار اختلال و انحراف نشود (که به آنها امامت و امام گفته میشود).
10. صورت های جدید دینی بر اساس داستان هایی صورت میپذیرد که ریشه زبانی دارد که به آن سیره پیامبر و یا سیره امام گفته می شود (که گاهی به آن نیز سنت گفته میشود). پس بدون این صورت های جدید بر اساس سنت و سیره رهبران دینی، صورت های ما قبل دین و اساطیری بر میگردد و صورت بندی دین را شکل خواهد داد و گونه ای کامل ضد دین خواهد بود (مثل صورت بندی بنی امیه).
11. مهمترین نقش رهبران دینی در یک جامعه تولید معنا برای صورت بندی جدید و مطابق زمان و مکان یا مقتضیات فرهنگی جدید میباشد که این مقتضیات فرهنگی، صورتهای زندگی روزمره را شکل می دهند و زندگی روزمره بدون تمثیل و داستان و صورت و هنر جریان نمی یابد. پس رهبران دینی بعدی صورت بندی دینی را بسیار مهم و ضروری قلمداد خواهند کرد که به گونه فقه و کلام تجلی پیدا میکند.
12. دین برای ورود در زندگی راهی جز اسطوره ندارد چرا که زندگی روزمره بر اساس تخیل بنا میشود و ادبیات و هنر و فرهنگ عامه بر اساس تخیل استوار می گردد. مدرنیسم که تخیل را به طرف عقلانیت، سوق داد، سبب اختلال در زندگی روزمره شد و پسامدرنیسم در مقابل مدرنیسم به تخیل پناه برد و زندگی عمومی انسانی هدف مطالعه و سیاست گذاری قرار داد. در این مرحله یک فرآیند افراطی رخ داد و آن این بود که اسطوره را جایگزین دین کرد و با اسطوره به شناخت دین دست یازید و اسطوره محوری را در نقطه ثقل خود قرار داد و سعی در شناخت جهان براساس اسطوره کرد. پس دین برای جاری شدن در جامعه به اسطوره سازی احتیاج دارد(کافی است به عاشورا و کربلا نگاه کرد) ولی نمی توان با اسطوره به قضاوت درباره دین نشست.
منبع: هفته نامه پگاه حوزه، شماره 250، بهمن 1387