آقاي محترم: اولا تئوري سياست بر اساس اقتصاد فقط منحصر به كشورهاي سرمايه داري نمي شود و اصولا يكي از شاخصه هاي مهم در كشورهاي كمونيستي هم مي باشد.
ثانيا برقراري حكومت بر اساس دين شايد در تئوري روش خوبي باشد اما تجربه حكومت جمهوري اسلامي در اين 30 سال نشان داد كه يكي از كثيف ترين روشهاي حكومت داري است. چرا كه تمام دزدي ها و درغگويي ها و تجاوز به حريم خصوصي مردم به نام دين انجام ميشود و بعد هم آقايان اين اعمال را به دين نسبت ميدهند و مي گويند تمام اين كارها بر اساس اصول ديني ماست بطوريكه قداست دين هم نزد مردم زير سوال مي رود. به عنوان يك مثال ساده همين طرفداري كوركورانه حكومت از مسئله فلسطين و حزب الله لبنان كه بر اساس اعتقادات ديني انجام مي گيرد اما عملا از نظر استراتژيك غير از ضرر چيز ديگري براي مردم نداشته.
در پايان بايد اضافه كنم اصولا تئوري سياست بر اساس ديانت يك تئوري من درآوردي از طرف آقايان براي استعمار و تحميق بيشتر مردم است چرا كه در ميان اين صد و اندي كشور جهان غير از كشور ما هيچ حكومت ديگري باني اين نگرش نبوده(حتي كشورهاي اسلامي)!!!