سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دکتر ابراهیم فیاض

منطق و ضد منطق و نوآورى

منطق و ضد منطق و نوآورى

    1. منطق از کلمه نطق یا سخن گفتن گرفته شده است که میتوان از آن به عنوان قواعد بر سخن گفتن انسان یا ابزار سخن گفتن یاد کرد، این دانش بشری انتزاعی ترین قواعد حاکم بر زندگی بشر و انسان را کشف و دسته بندی می کند، این صورت بندی از ریاضی نیز انتزاعی تر است چرا که منطق، ریاضی را به عنوان یکی از زبان های بشری بررسی منطقی میکند.
    2. محور منطق زبان است و زبان های بشری بسیار گوناگون می باشد پس منطق های بشری بسیار متنوع خواهد بود و برای تفاهم بین انسانها فهم منطق ها یک امر ضرورت است چرا که قواعد تفاهم در منطق ما جاری و ساری است و از اینجاست که رابطه منطق و فرهنگ آشکار میشود چرا که فرهنگ چارچوبی برای تفاهم است پس منطق ها تابعی از فرهنگ ها هستند (ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم).
    3. فرهنگ، نرم افزار زندگی است. پس منطق، بیان نرم افزار زندگی است و هر زندگی یک منطق خاص خود را دارد که در یک حوزه فرهنگی نمایش داده میشد. فهم فرهنگ ها احتیاج به فهم منطق های حاکم بر آن دارد و راه فهم منطق فهم زبان طبیعی و گفتاری آن در زندگی روزمره است تا قواعد تفاهمی آنها کشف شود.ادامه مطلب...

دین و اسطوره و نو آوری

دین و اسطوره و نو آوری

    1. دین و اسطوره دو عنصر متضاد، ولی متعامل در طول تاریخ انسانی بوده اند. دین در جوامع انسانی به معنا بخشی و قصد آفرینی مشغول بوده است و اسطوره ها این معنا بخشی را صورت بندی و صورت بخشی میکنند و گاهی این صورت بخشی سبب تحریف معنای دینی میشود که انحراف از همین جا شروع میشود.
    2. دین ها در طول تاریخ زندگی انسانی، اسطوره آفرین بوده اند، یعنی معنا بخشی و قصد آفرینی دین، تخیل انسانی را بر انگیخت و تخیل انسانی صورت بندی معنای آفریده شده توسط دین را به عهده میگرفت و این معانی در جامعه صورت ساختاری به خود می گرفت و در جامعه جاری می گشت و فعالیت های زندگی انسان را تحت الشعاع و زیر نفوذ قرار می داد.
    3. اگر یک جامعه دارای حیات فرهنگی طولانی شود و معنا بخشی جدیدی رخ ندهد، اینجاست که اسطوره ها جای دین را می گیرند و تخیل انسانی که از یک طرف دیگر به غرایز انسانی و به گونه خاص غریزه حسی مربوط و مرتبط است، به گونه ای صورت های معنایی آن دین را شکل می دهد که صورت های معنایی دین در جهت ارضای انحرافی و افراطی غرایز جنسی و انسانی انسان به کار رود. (در قرآن بارها آمده است که آیا خدا امر به فحشاء کرده است!)ادامه مطلب...

قرارداد و ضد قرارداد و نوآوری

قرارداد و ضد قرارداد و نوآوری

    1. جوامع انسانی بر اساس قراردادها، حیات و زندگی پیدا میکنند و این حیات را ادامه می دهند، قرار دادها، اعتباریاتی هستند که انسانها به گونه ای عمدی و غیر عمدی، وضع میکنند و سعی در ابقای آن دارند تا بتوانند زندگی خودشان را طراحی و ادامه دهند و از طرف دیگر سعی در تطبیق آن با وضعیت زمانه خویش دارند تا اعتباریات مانع تحول زندگی روزمره آنها نشود.
    2. فرآیند وضع قراردادها در یک جامعه دارای شباهتها و تفاوتهای بسیاری است که «هویت اعتباری» آنها و سپس «ماهیت اعتباری» آنها را تشکیل می دهد که در رشته های متفاوت دانشگاهی و حوزوی بررسی میشود، مثل «فلسفه حقوق»، «فلسفه اخلاق»، «اصول فقه»، «کلام» و «جامعه شناسی حقوق» و «مردمشناسی حقوق» و... که بدون این رشته ها نمی تواند اعتباریات خود را به گونه ثانویه بررسی کند و سپس تعدیل و تفسیر را طراحی کند.
    3. منشا قراردادها، متفاوت است و به دو گونه ترسیم میشود: 1. دین، 2. شعور عمومی یا عقل جمعی یا آراء مشهوره و یا عرف که اولی ها دین دار ترسیم میشوند و دومی ها مادی و سکولار قلمداد میشوند. در اولیها «قرار دادهای دینی سلفی» و گذشته به عنوان یک «الگو باستانی» در نظر گرفته می شود و به عنوان یک «الگو آرمانی» نیز به کار برده میشود.ادامه مطلب...

معرفت شناسى زن و نوآورى

معرفت شناسى زن و نوآورى

    1- زن شریک جنسی وعاطفی مرد است، فهم معرفتی زن فهم معرفتی نیمی از جوامع انسانی است و معرفت شناسی زن بدون معرفت شناسی مرد ممکن نیست. چون تا بوده زن و مرد با هم بوده اند و ذهن و معرفت و تفکر زن با مرد شکل گرفته و بر عکس. پس معرفتشناسی زن بدون معرفت شناسی مرد ممکن نیست.
    2 - زن و مرد از باب قابل و فاعل، مکمل یکدیگر می باشند(حسن التبعل) اگر بخواهیم مرد و زن را تقلیل به انسان بدهیم و وجه جنسیت آن دو نادیده گرفته شود یک نوع نگاه اومانیستی به زن است که زن و مرد را یک انسان صاحب سوژه می داند پس یک نوع «فردیت ذهنی» برای آن دو قائل می شود و برای زن و مرد دوگانگی فکری و معرفتی ترسیم می کند.
    3 - دو گانگی فکری که برای زن و مرد ترسیم میشود سبب دو گانگی اجتماعی جامعه انسانی می شود که گاهی به سلطه مرد بر زن خواهد انجامید و مرد سوژه می شود زن ابژه(مثل مدرنیسم) و گاهی زن سوژه می شود و مرد ابژه(مثل پسامدرنیسم) پس زندگی اجتماعی غربی صحنه تعارض زن و مرد بوده است و میتوان تاریخ تفکر اجتماعی غربی را اینگونه ترسیم کرد. ادامه مطلب...

حقوق جهانی مردم و نوآوری

حقوق جهانی مردم و نوآوری

    1. حقوق از اعتباریاتی است که با قدرت دارای رابطه ای مستقیم میباشد، یعنی قدرت است که اعتباریات را در یک جامعه خلق کرده و به گونه ای که میخواهد آن را ترسیم میکند تا بتواند قدرت خود را حفظ کند. پس اعتباریات از قدرت زاییده میشود و از آن نیز قدرت به وجود می آید. پس ارتباط حقوق و قدرت یک ارتباط دو سویه مستقیم میباشد.
    2. قدرت، منابع حقوقی را تعیین میکند و از این راه وارد اعتبار گذاری و وضع قانون میشود و زمانی که منابع حقوقی روشن شد خود به خود به گونه ای چارچوبهای شناختی آن نیز تعیین میشود، چون هر منبع حقوقی خود دارای یک چارچوب شناختی خاص به خود میباشد که فلسفه حقوق و شناختشناسی حقوق آن تعیین میکند، مثل حقوق بشر که دارای چارچوب شناخت فردی است.
    3. مبنای شناختی حقوق بشر، انسان از منظر فردی و جسمی است، پس شناختشناسی جمعی در این مقوله راه ندارد و یا فرد را از بعد جسمی مورد توجه قرار می دهد و شناختشناسی جسمی انسان را ملاک و معیار میشود. پس ملاک شناختی انسان در این منبع حقوقی، فردیت جسمی انسان است که سبب اعتبار سازی حقوقی میشود که از آن به اومانیسم حقوقی تعبیر میشود.ادامه مطلب...